من اگه مرد می شدم....

ساخت وبلاگ
وقتی به دنیا اومدم مامانم دانشجو بود . تربیت معلم درس می خوند بابامم هم ناظرم مدرسه بود هم دانشجو . مکانیک میخوند نمیدونم توی اون اوضاع چه فکری کردن بچه دار شدن! تازه جالبه خونه نداشتن تو خونه عزیز و آقابزرگ زندگی می کردن! خلاصه ما قدم به این دنیا گذاشتیم و شدیم دختر یکی یکدونه این خانواده خب قاعدتا با شلوغی سر مامان بابام حوصله رسیدن به بچه نبود اینجا بود که عزیز وارد صحنه می شه عزیز مامان بابای من بود یعنی مادربزرگ پدری من و آقابزرگ پدر پدرم بود این دو نفر منو بزرگ کردن و از وجودشون برام مایه گذاشتن الان هیچکدومشون نیستن نه عزیز و نه آقابزرگ عمرشون به دنیا نبود تا خوشبختیمو ببینن(عزیز یک هفته بعد از عقد من فوت کرد و آقا بزرگ سال 88) امروز خواب دم دمهای صبح خواب دیدم رفتم تو خونشون اونقد تو خواب گریه کرده بودم که وقتی بیدار شدم صورت خیس اشک بود دلم خیلی براشون تنگ شده میدونم که منو میبینن میدونم که هنوز هوامو دارم میدونم که از خوشحالی من شادن و میدونم برای موفقیتم هنوز دعا می کنن هر وقت یادشون می افتم بی اختیار چشام خیس خیس میشه و براشون فاتحه می خونم عزیز...آقابزرگ... ممنون که منو بزرگ کردید خدا رحمتتون کنهبرچسب‌ها: عزیز, آقابزرگ, بزرگ کردن, دانشجو, ازدواج من اگه مرد می شدم.......ادامه مطلب
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 98 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50

سلام و صد سلام که بالاخره اومدم

بالاخره اثاث کشی کردیم و اومدیم خونه حدید البته خداروشکر ولی یکم با چیزی که تو ذهنم بود متفاوته ولی خب خداروشکر خوشگل شده

خدا به همه مستاجرا عنایت کنه صاحب خونه شن

خدا خودش کمک کنه تا صاحب خونه ها زندگیشونو توسعه بدن

خدا خودش همه جوونهارو حمایت کنه تا بتونن برن زیر سقف خودشون و زندگی پاک وعاشقانشونو درست کنن

الهی آمین


برچسب‌ها: خونه نویی, اثاث کشی من اگه مرد می شدم.......
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 80 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50

درگوشی عاشقانه

خدا عمری به من بدهدپیرشدنت را نظاره کنم،غر زدنت را،موهای کم پشت سپیدت را،نگاه مهربان از پشت عینکت را،،،،،میبینی؟؟؟من تا کجا خودم را باتو تصور میکنم؟!من کنارت میمانم تا ثابت کنم که با تمام اینهاباز هم جذابی آقامون:-/           
برچسب‌ها: عاشقانه, همسر, جذاب

من اگه مرد می شدم.......
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 84 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50

اون موقع ها که دختر بودم همیشه با خودم میگفتم مگه میشه یه نفر منو بپسنده که با پسرش یا برادرش برم زیر یه سقف؟مگه میشه با کسی که ادم دوسش نداره هم زندگی زناشویی داشت و ناب ترین لحظات عاشقانه رو تجربه کرد؟ البته تا یه حدی به اقتضای سن دخترانه هم رمانیک و تخیلی بودما....شاهزاده با اسب سفید و اینا دیگه امروز یه کامنت دیدم که از اختلاف سنی منو  همسر پرسیده بود وقتی نوشتم یازده سال یهویی یاده تمام لحظات آشنایی افتادم پنج ...شش سال پیش... دانشگاه...پسر سربه زیر و مودب و مذهبی که از قضا شده استاده ما... دختر چادری و با حجاب و درسخون و سر زبون دار(تعریف از خود نباشه خوشگل و یه نمه تپل ) .... شیطنت های سر کلاس... توجه این آقاپسر به شکل خاص به من... بیرون کلاس منتظر موندن... صحبت هایی که از طرف من کاملا رسمی و راحت و از طرف ایشون همراه دنیای شرم.... عرق میکرد و شرشر عرق میریخت و قرمز میشد...  یادمه وقتی ابراز علاقه کرد حسی بهش نداشتم ولی خب ریشم پیشش گرو بود .... نمره سه واحد بود دوست صمیمیم گفت حالا بیاد خواستگاریت مگه چی میشه وقتی باهم میرفتیم پارک لاله تا جلو بقیه تو دانشکده اتنگشت نما نشیم و صحبت در مورد اهداف و خواسته هامون... اولین بار وقتی حس کردم دلم داره تند تند میزنه که با تیپ رسمی جلو درب خونمون دست گل به دست بود و داشت با مامان و باباش میومد تو خونه من عاشقانه ازدواج کردم اول دوست من اگه مرد می شدم.......ادامه مطلب
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 102 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50

خدا بخواد با همسر قرار گذاشتیم بعد از اثاث کشی بالاخره برای فرزندآوری و مثمر تمر کردن زندگی اقدام کنیمناگفته نماند که باز هم تمایل از جانب من و اظهار اضافه بودن و آی زندگیمون چیزی کم نداره و اینا از جانب همسر که با ممارست و پشتکار حرف من به کرسی نشست خلاصه قرار بر این گذاشتیم که دوروز درمیان برای این امر همت کنیم(چقد پرروام من) ولی ناگهان بعد از دو اقدام که نتیجه مشخص نیست ماموریتی غیر منتظره به جناب همسر خورد و ایشون الان در استان دیگری هستند و خدا بخواد فرداشب میاد ای خدا یعنی میشه به همین راحتی مادر شده باشم؟برچسب‌ها: بارداری, اقدام, همسر, ماموریت من اگه مرد می شدم.......ادامه مطلب
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 176 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50

خدا آدمو محتاج مرد ها نکنه تو هیچ زمینه ای ولو.حاملگی!

تاقبل تصمیم برای بارداری هفته ای چهاربار ارتباط کم بود و عملا یه روز درمیون گاهی دوبار ارتباط داشتیم

حالا که بحث اقدامه آقا پاپیش نمیذاره

من نمیفهمم مشکلش با بچه چیه

وای از دست این مردها

خب دست من نیست تنهایی حامله شم که آقا.... 


برچسب‌ها: حاملگی, بارداری, ارتباط جنسی, همسر حسود من اگه مرد می شدم.......
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 93 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50

Baby chek منفی خر است

 

 

من اگه مرد می شدم.......
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 120 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50

از اول اول تو رفتارهای من وخالم تفاوت موج نیزد و خب این به مرور خوشو داره بیشتر نشون.میدهاوضاع تحصیلی...پوشش وحجاب... اوضاع مالی و الان هم ازدواج خالم ده سالی ازم بزرگتره و بچگیم بهترین هم بازی من بود دیشب بله برون خالم بود راستش هم باورم نمیشد وهم از خوشحالی بال در میآوردم دیروز تا پامو گذاشتم خونه مامانیم بغض.کردم باورم نمیشد خالم بعنوان عروس نشسته امروز خیلی زود داماد و.خانوادش هم رسیدن اولش که داماد نیومده بود تو خانوما . خانوادش.هم کم جمعیت بودن بهتره بگم فقط چهار نفر اومدن و ما سی نفری بودیم خلاصه در نگاه اول چنگی به دل نزدن چون فقط یه چادر و یه شال شدیدا زشت با یه انگشتر آورده بودن و ظاهرشونم که ....بماند داماد اومد تو خانوما خب ظاهر یه چیز نسبیه و نمیشه گفت همه خوبها مثل هم هستند ولی خیلی قدش کوتاه بود...شاید هم قد من بود و حالا اینامهم نیست مهم اینه واقعا جلف بود جای گفتن نیست ولی همین که جلو همه ارتباط جنسی نگرفت جای شکرش باقیه بلافاصله بعد.محرمیت با صیغه جلو همه خالمم بوسید و شوخی های جنسیشو شروع کرد بعد از رقص هم هی میگفت شیتیل بیا بالا! البته خب شاید خالم خیلی با این اخلاقهاش کیف کنه ولی به هیچ عنوان داماد موقر و متشخصی نشون نداد نه خودش و نه خانوادش در گوشی میگم بهتون...اگه شوهر من به پر و پاچه محارمش زل میزد و موقع رقص به قر و حرکت باسنشون آهان آهان میکرد چشماشو در من اگه مرد می شدم.......ادامه مطلب
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 79 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50

دیروز بعد از تاخیر سه روزه پریودم بیبی چک زدم یه هاله خیلی کمرنگ افتاد تعجب کردم

گفتم شاید مدیکاله و اینا

امروز هم زدم

باورم نمیشه بازم هاله افتاد

پنج تا دیگه دارم فردا میرم آزمایشگاه

یعنی مادر شدم بالاخره؟


برچسب‌ها: بیبی چک, مثب, هاله من اگه مرد می شدم.......
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 81 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50

هوراااااااااااااااااااااا باورم نمیشه مامان شدم بس که این چند روز بیبی چک زدم کم مونده کارخونش برام دسته گلبفرسته به عنوان مشتری وفادار خدایا بابت اتفاق به این مهمی شکرت امیدوارم همه منتظرا یه روز این دوتا خط قشنگ رو ببینن و کلی فکرهای خوب و س های خوب برایشون به وجود بیاد همسر هم هی ناز میکرد وقتی بهش گفتم سر از پا نمیشناخت البته طبیعیه حالا حس پدرانه نداشته باشه چون تا نه ماه نه میبینه و نه بچه رو حس میکنه البته تنها حس غالب من هم دلپیچه و تهوعه ولی بالاخره من میدونم کسه دیگه ای الان پیشمه که وجودش به من وابستس و و کارهای من حس میکنه وای بی صبرانه منتظر شنیدن صدای قلبش و حس کردن حرکتهاشم وای مامان قربونت بره که نمیدونم گل پسری یا خانوم گل... اصلا نمیدونم چندتا هستی! خدایا به همین وقت عزیز برای تمام آدما روز و روزگار رو روشن کن و سفره رحمت بی حد و حصرتو پهن کن تا همه بتونن مهربونی و لطفتتو بچشنبرچسب‌ها: مادرانه, بیبی چک مثبت, گل پسر, خانوم گل من اگه مرد می شدم.......ادامه مطلب
ما را در سایت من اگه مرد می شدم.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bi-saroseda بازدید : 106 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:50